-
یک موضوع کوچک
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 08:34
بعضی از ادما خیلی عجیب و غریب هستند کارو زندگی خودشان را ول می کنند و صبح تا شب زاغ سیاه مردم را چوبمی زنند .بعضی هم کارو زندگی شان را ول نمی کنند چون کارو زندگیشان شده همین فضولی کردن و امار گرفتن و دخالت کردن ودست بردن به حریم خصوصی مردم _به حریم کسانی که، ان فضول باشی ها،یا ادعا می کنن چون دوسشان دارند اینجوری از...
-
لمس روزها
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 09:06
اولین روزها تازه است وبا طراوت مثل مثل یک سیب سبز ونو رس که تن لیز وبراق ِ کوچکش اشاره ی هوس انگیزی به دندانهاست بوی تازگی اش تا عمق سلول های ذهن را سر زنده می کند و قلب را به منتها الیه تن می کشاند وقتی ذرات هوا مرتعش می شوند وجا برای دانه های رنگین وجودت باز می کنند که کم کم اهسته ومهربان و شیرین پخش در تجسم روزها...
-
به یاد ابشالوم با موهای زیبا!
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 11:37
ای پسرم ابشالوم پسرم ابشالوم! کاش من به جای تو مرده بودم ای پسرم پسر من! (کتاب دوم سموییل باب هجدهم)
-
اینم مقبره ی کوروش کبیر
جمعه 6 مهرماه سال 1386 23:29
تازگی ها علاقه ی عجیبی به مقبره ی کوروش پیدا کردم ایناهاش اینم عکسش : بله ببینید چقدر بزرگه وعظیم ومستقل نه مثل قبر داریوش و اردشیر وابسته به کوه این توری عظمتش فقط از خودشه نشون می ده وقتی مرد دیگه ربطی به دنیا و طبیعت و کوه وزمین نداره روبه اسمونه تو دل اسمون انگار می خواد خودشو یه جوری بچسپونه به کاخای بهشت هیچی...
-
گیجی
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 20:35
چندروز پیش یه متن ادبی پیچش داره عاشقانه نوشته بودم ومی خواستم پست بعدی وبلاگم اون باشه ،اما دلم یه جوری بود هی این پا اون پا می کردم که نیام آپ کنم. تا اینکه خود عشقمو دیدم،از دور که دیدمش خیلی خوشحال شدم ولی نزدیک که اومدمیه دفه حالم ازش بهم خورد باورتون می شه؟! یهو ازش متنفر شدم بدون هیچ دلیلی!! به چشاش که نگاه...
-
در باره ی اناهیتا
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 21:29
اناهیتا فرشته نگهبان عنصر آب است. این نام در ادبیات فارسی به صورت های گوناگون، از جمله، ناهید، ناهد، ناهده، ناهیده و ناهی ثبت شده است. هم چنین در فارسی، ناهید(اناهیتا) نام دیگری برای ستاره زهره است. بخشی از ? آبان یشت? که یکی از بلند ترین یشت های اوستا است، به توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است. بخش دیگر به ذکر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 22:08
بعضی وقتا همه ی غما با هم میان اون از پسر دایی که فوت کرد این از تو که فرا موشم کردی یه نگاهت بسمه
-
کنکور قبول نشدم
جمعه 16 شهریورماه سال 1386 13:47
حالم بده! قبول نشدم می خوام خود کشی کنم طفلک وبلاگم که باز نشده باید بسته شه اه ای خدااااااااااااااااااا! شما چی قبول شدین؟اگه شدین که خوش به حالتون حالا من این یه سالو چه طوری سر کنم؟! می خواستم یه مطلب خوشگل اپ کنم همه ی حسم پرید فردا یه اپ احساسی دارم بیاین یخونین نظرم حتما بدین شاید از دپرسی رد شدن در اومدم
-
سلام!
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 13:28
سلام !من به زودی میام. فعلا حرفی ندارم اما بعدا کلی حرف دارم. روزخوش!