معبد اناهیتا

«خداوند باعشق الوهیت هرروح انسانی رادوست می دارد ،و روح هر انسانی در ان عشق الهی زندگی می کند»؛سیمای هنرمند در جوانی

معبد اناهیتا

«خداوند باعشق الوهیت هرروح انسانی رادوست می دارد ،و روح هر انسانی در ان عشق الهی زندگی می کند»؛سیمای هنرمند در جوانی

اینم مقبره ی کوروش کبیر

 

تازگی ها علاقه ی عجیبی به مقبره ی کوروش پیدا کردم ایناهاش اینم عکسش :

 

 

بله ببینید چقدر بزرگه وعظیم ومستقل نه مثل قبر داریوش و اردشیر وابسته به کوه این توری عظمتش فقط از خودشه نشون می ده وقتی مرد دیگه ربطی به دنیا و طبیعت و کوه وزمین نداره روبه اسمونه تو دل اسمون انگار می خواد خودشو یه جوری بچسپونه به کاخای بهشت هیچی نیست ولی خیلی مهمه یه بار بهش گفتم اشقال بزرگ دوست داشتنی اما بلا   فاصله پشیمون  شدم  چون درسته فقط یه یادبود کهنه اگرم کوروش اون تو بوده تا حالا هزارانتا کفن پوسونده  اما نشئنه نماده یادگاره _جدا از خواسیت جسمی معماریه بنا_ مردم میان دورش می ریزن وشاید برای کوروش فاتحم بخونن!در حالیکه اون نیست  میتونست هرکس دیگه ای باشه[ اصلا فهمیدید چی گفتم خودم که نفهمیدم!؟] اها منظور اصلیم این بود که هرکی مرد دستش از این دنیا کوتاه می شه باز خوبه یه نامی بخاطر کارای بزرگش ازش موند ؛ ما شاهای بی ارضه هم کم نداشتیم.

داشتم به این فکر می کردم که عاقبت جای هممون  اون تواِ زیر خاک حالا چه بری کنار گل ودرخت وجوی اب واتوبان ومترو وبرجیه تیکه جا بخری چه تو یه گورستون دورافتادهی خشک وزشت.به حر حال هرجا بخوابیم اخرش دستمون از دنیا کوتاهه فرقی نمی کنه.از کا و کارما و تناسخ واین حرفام خبری نیست که نیست قبول دارین؟

ما همین یه فرصتو داریم بعدش فراموش می شیم  دنیا اصلا یادش نمی  یاد که ما روزگاری چه گندایی  بهش زدیم ...حالا یمی 5 سال طول می کشه فراموش بشه یکی 50 سال بعد وقتی تنها فامیلش مرد ،یکی مثل کوروش  نزدیک2500سال از مرگشتمی گذره هر روز هی به محبوبیتو شهرتش اضا فه می شه.

کوروش این قبرو برای خودش کندو خوشگلش  کرد وگفت هر وقت مردم منو این نجا خاک کنید! (با افتخارو با شکوه و بیاد ماندنی )کوروش هرجی افتخار و بزرگی داره خوب از خودش داره،منم اگه میخوام کوروش که نه، حالا نادرشاهی ، نادرم که نه! امیرکبیری، اصلا کماللملک...که نه خواهر کمالل ملک بشم باید خودم بخوام وتلاش کنم نه اینکه یا تو رویا باشم یا تو افسوس گذشته. هواسم باشه که یه گوری واسه خودم بکنم که پس فردا روم بشه بگم منو همون جا دفن کنن. نه اینکه انقدر همه چیزو همه کسو فراموش کنم کهیهدفعه ببینم مردمو هیچ کار مفیددی تو دنیا انجام ندادم همش به فکر خوشی خودم بودم ووقتی برم تو گو ر تازه همه یه نفس راحت  می کشن!

 

 

بعدالتحریر(یا همون پ ن خودمون):اصلا نمی خواستم همچین چیزی بنویسم فقط اومده بودم قبر کوروشو بزارمو بگم  خدا همهی رفتگان منو شما پیرو جوونو و زنو مردو بیا مرزه وروحشون شاد همین الان هرجا هستین حداقل یه صلوات برای اموات بفرستین!

 

پ ن2: یه خبر غیر منتظره ی توپ دارم اساسی فک انداز(فک خودم که افتاد)دانشکاه همون رشته ای که می خواستم همین امسال قبول شدم (خوب شد هنوز شروع به خوندن برای سا له بعدو نکرده بودم! بعله!!! نگو نتایج نیمه متمرزکز هنوز نیومده بوده منم که فقط نیمه متمرکز زده بودم چون فقط همون 2 تا رشترو دوست داشتم . حالا یکیشو قبول شدم یادتونه  چقدر ناراحت بودم می خواستم خود کشی کنم_ یکی از دلایلی کهواقعا نخوستم خودکشی کنم و نمی خوام و حتی حالا حالا ها فکر جدیشم نمی کنم اینکه نمی خوام پوچ از دنیا برم  بدون اینکه اون به قول بعضیا رسالت خودمو انجام داده باشم حالا هیج کارم نکنم بتونم درست فکر کنمم کار بزرگیه شما چی؟_اگه بر فرض محال من خوودکشی می کردم همون موقع که تو اوج ناامیدی و ناراحتی  بودم سر هفتمم ننه بابا م می فهمیدن من قبول شده بودمو نمی دونستم نتایج  اون نبوده که دیدم ذبونم لال چه حالی می شدن! یعنی زندگیم کی پوچ بود هیچ مرگمم برای هیچ وپوچ بود وای که چه تراژ دی غم باری می شد!!

پ ن۳ دوستای عزیزم خیلی ببخشید که وقت نکردم جواب نظراتتونو بدم وبهتون دیر به دیر وکم سر می زنم به خدا وقت نمی کنم الانم وقت ندارم نوشتمو ویرایش کنم بای تا فردا

گیجی

 

چندروز پیش یه متن ادبی پیچش داره عاشقانه نوشته بودم ومی خواستم پست بعدی وبلاگم اون باشه ،اما دلم یه جوری بود هی این پا اون پا می کردم که نیام آپ کنم. تا اینکه خود عشقمو دیدم،از دور که دیدمش خیلی خوشحال شدم ولی نزدیک که اومدمیه دفه حالم ازش بهم خورد باورتون می شه؟! یهو ازش متنفر شدم بدون هیچ دلیلی!! به چشاش که نگاه کردم احساس کردم هیچ کسی تو دنیا نمی تونه باشه که انقدر من ازش بدم بیاد! انزجارو تنفر وجودمو گرفت، درست به همون سرعت وسادگی که عشق وجودمو گرفته بود. یک قدم که دور شدم فقط تنفر بود ، دو قدم که دور شدمتعجب هم بود ، سه قدم که ذور شدم به کلی دنیام بهم ریخت حالم از خودم وزندکیم بهم خورد انگار همه چیز پوچ شد.گیج شدم(هنوزم هستم)من که تا دیروزمنتظر یه نگته اون بودم چرا حالا این طوری ازش بدممیاد که یه ثانیه هم نمی تونم تحملش کنم؟!نمی فهمم... اشکال از منه ؟ یا از اونه؟ یا از عشقه؟...نمی دونم ماباهم رو راست نیستیم؛ شاید از اینه، گرچه ما هیچ وقت باهم نبودیم... احساس می کنم خودمو گول زدم.احساس حماقت می کنم وپوچی. فکر میکنم این اصلا اون تجربه ای نبود که باید می داشتم.

در باره ی اناهیتا

معبد 2200 ساله آناهیتا در کنگاور کرمانشاه

 اناهیتا فرشته نگهبان عنصر آب است. این نام در ادبیات فارسی به صورت های گوناگون، از جمله، ناهید، ناهد، ناهده، ناهیده و ناهی ثبت شده است. هم چنین در فارسی، ناهید(اناهیتا) نام دیگری برای ستاره زهره است. بخشی  از ? آبان یشت? که یکی از بلند ترین یشت های اوستا است، به توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است. بخش دیگر به ذکر پادشاهان و پهلوانانی می پردازد که برای اناهیتا قربانی داده اند و او را گرامی داشته اند. قطعه دیگری هم در ستایش اناهیتا هست که نامش ? آبان نیایش? است. در اوستا این ایزد بانو به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا و پری پیکر، نیرومند و درخشان، پاک و آزاده وصف شده است. اناهیتا، مطابق توصیف اوستا، تن پوشی زرین به بر دارد و در دستش دست آویزهای گرانبها و بر گوشش گوشواره های زرین و بر گردنش سینه آویزی از گوهر ناب آویزان است و بر سرش تاج زرین هشت پر هزار ستاره، آراسته به صد ستاره و زیورهای شایگان گران بها و درخشان نمایان است. این توصیف های روشن و گویا نشان دهنده این واقعیت است که از زمان های باستان، تندیس های این ایزدبانو در آیین های نیایش و پرستش او به کار می رفته است. اناهیتا ایزد بانوی محبوب بسیاری از سرزمین ها از غرب ایران باستان تا ارمنستان و اناتولی، و از بابل و دمشق تا سارد و شوش، بوده و در سراسر این مناطق معبد های بسیاری برای نیایش و عبادت او برپا بوده است.

اناهیتا حامی عشق پاک و بی پیرایه است که اساس پیمان همسری و تشکیل خانواده های سالم و پاک نهاد است. او از عشق پاک در برابر شهوات آلوده، و از خانواده پاک در برابر بی بند و باری، هرزگی و پتیارگی دفاع می کند و نگهبان و پاسدار شرافت و پاک روانی و بی آلایشی است.

اناهیتا سرچشمه همه آب های روی زمین است. او سرچشمه و مایه  همه ثمربخشی و  باروری هاست؛ نطفه همه نران را پاک می گرداند، بطن همه مادگان را تطهیر می کند و شیر را در پستان مادران پاک می سازد. در حالی که در جایگاه آسمانی خود، در میان ستارگان، قرار دارد، سرچشمه دریای گیهانی است. اناهیتا بر گردونه ای سوار است که آن را چهار اسب نر می برند و این چهار اسب عبارتند از باد، باران، ابر و تگرگ. برای پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری خواست. هرمزد او را می ستاید. هوشنگ، جمشید، اژی دهاگ، فریدون، گرشاسب، افراسیاب، کاوس و دیگران به درگاه او قربانی می کنند و برآمدن نیازهای خود را از او می خواهند.